... واقعا حالت ذهنی فردی كه با استفاده از نردبان به پشت بام میرسد و بعد با لگدی آن را دور میكند چه است؟ میخواهد در برابر وسوسه پايين آمدن مقاومت كند؟ خب حالا اگر زد و كارش به جايی رسيد كه هوس كرد دوباره پايين بيايد چه غلطی بايد كند؟ حسرت بخورد؟ از آن بالا شيرجه بزند پايين؟ دعا کند یکی پیدا شود با نردبان بیاید بالا؟
آدم پايين كه باشد میتواند نردبان بسازد كه برود بالا. اما از آن جا كه روی اكثر پشت بامهای جهان كارگاه نجاری مستقر نيست، نردبان فروشی سيار هم نداريم، اگر نردبان را دور بیاندازیم. ما میمانيم و باممان.
اصلاٌ من ماندهام آدم عاقل چرا بايد تمام پلها پشت سرش را خراب و تمام نردبانهای زيرپاش را دور بیاندازد. خب میرفتی بالای بام يك چرخی میزدی میديدی چی از تويش در میآيد. ملتی كه كاركرد نردبان برايش بالارفتن و دور انداختن است ملت عجيبی است. فلسفهاش هم فلسفه عجيبی است...
--
نظرات شما عزیزان: